من شکستم تا تو را عاشق کنم
بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت
زشت یا زیبا فقط خوابست و بس
تا چند نظر به روی مهتاب کنم
خود را به هوای دیدنت آب کنم
یک قطعه ی عکس خود برایم بفرست
تا در دل بیقرار خود ، قاب کنم
ادامه دوبیتی ها در ادامه مطلب ...
یاد تو شب و روز ز اندیشه جدا نیست
جز عشق تو اندردل ما هیچ روا نیست
چشم دل مــا سوی تـو دارد ره امّیـد
این درد که داریم بغیر از تو دوا نیست
من شکستم تا تو را عاشق کنم
بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت
زشت یا زیبا فقط خوابست و بس
پيراهن خيس ابر تن پوش من است
صد باغ تبر خورده در آغوش من است
اين زندگي کبود اين تلخ بنفش
زخمي است که سالهاست بر دوش من است
دست من کوتاه از دیدار توست
قلب من اما همیشه یاد توست
بهترینی هر کجا هستی بدان
هر کجا باشم دلم در یاد توست!
در رفاقت رسم ما جان دادن است
هر قدم را صد قدم پس دادن است
هر که با ما تب کند جان می دهیم
ناز او را هر چه با شد می خریم
آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم
می نمیخواهم بیا ساقی تماشایت کنم
بی قرارم ساقی از میخانه بیرونم مکن
کرده ام می را بهانه تا تماشایت کنم . .
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
با صدایش آشنایم کرد و رفت
نوبت اوج صداقت که رسید
ناگهان تنها رهایم کرد و رفت