
بخوانید از قشنگی های ازدواج،از دو نفره ها، از خوشی ها، از آرامشی که بهت میده!
بارها و بارها در ذهنم تجزیه و تحلیل کرده و هربار به نتیجهای واحد رسیدهام.
از همان قبلترها از همان قبل ِقبلترها که میگفتندم “کوچولو” برایم سوال بود که “چرا یکهویی اینجوری میشود؟”
که چرا دخترهای همسایه و فامیل بعد از آن که عدهای با گل و شیرینی در خانه شان را میزنند. انگار پوست میاندازند و یک جور دیگری میشوند. همه چیزشان تغییر میکند. قیافه شان، اخلاقشان و…
حالا که فکر میکنم انگار تصمیمم مال الان نیست مال همان قبلِ قبلترهاست.
ازدواج :
ازدواج، ازدواج است. اتفاق است. اتفاق بسیار بسیار قشنگ و نابی که غرور میدهد به تاروپودت. که چنان آرامش تزریق میکند به رگهایت که جریان خونت هم با ملایمت میشود.
ازدواج نه این است که خطبه عقد را که خواندند برویم و بشویم یک آدم دیگر.
برویم و کوله بار خاطراتمان، کودکیهایمان، بچگی کردنهایمان و همه و همه را بریزیم دور و بگوییم دنیای مجردی و عشق و حال تمام شد. دوران پیشرفت تمام شد. و من باید آدم دیگری شوم.
ازدواج آغاز پیشرفت است. اصلا راستش را اگر بخواهم بگویم ازدواج تازه آغاز بچگی کردن است.
ازدواج این نیست که بعد از امضای آن دفتر گنده برویم سالنهای آرایش، ابروهایمان را مدلهای عجیب و غریب کنیم. موهایمان را اجق وجق رنگ کنیم. کفش ۱۰ سانتی بپوشیم کیف براق ِتو ذوق بگیریم دستمان و خانمانه قدم بزنیم با استناد به این که من “زن” شدهام.
ازدواج این نیست که دور تمام دوستانمان را خط بزنیم. کانال فاصله ایجاد کنیم میان تمام دوستان دوران تجردمان. جواب پیامهایشان را ندهیم. و مثل بعضیها بگوییم دیگر نقطه اشتراکی وجود ندارد.
ازدواج این نیست که برای عالم و آدم قیافه بگیریم. هر که را دیدیم دست چپمان را بگیریم جلوی صورتمان و با حلقه مان ور برویم.
ازدواج این نیست که خودمان را محدود کنیم. گردشهای دوستانه نرویم. دورهمیها را بی خیال شویم و صبح تا شب گوشی تلفن دستمان باشد و بدون برنامه ریزی وقت تلف کنیم.
ازدواج این نیست که بدون یافتن هیچ نقطه اشتراکی بنشینیم و با زنهای همسایه که ۲۰ یا ۳۰ سال از خودمان بزرگترند صحبت کنیم و برای دختر مجردهای کوچه عشوه بیاییم.
آن امضای پرحلاوتِ دلنواز به معنای این نیست که بیاییم و تمام کتابهایمان را بریزیم دور. درس خواندن را تعطیل کنیم و فقط و فقط افکارمان را حول محور موادغذایی و آشپزی تقویت کنیم.
ازدواج یک اتفاق نابِ ناب است.
ازدواج اتمام یک برزخ و زندگی بدون هدف تجرد است.
جوری میشود که تعجبت میشود که یک زمانی چقدر بی برنامه زندگی میکردی.
همه کارهایت جهتدار میشود. تلاشهایت هدف دارد. برای برنامه ریزی آیندهات تنها نیستی. کسی هست که در هرساعت شبانه روز مشاوره بگیری ازش و بتوانی دلتنگیها و مشکلاتت را خیلی راحت برایش بازگو کنی و راه حل بگیری.
ازدواج اتمام خوشیها نیست. تازه آغازدورهی خوشیهاست اما این خوشیها بستگی به خودمان دارد به اینکه چگونه بخواهیم “زن” شویم و چه جور زنی باشیم.
بیایید معقولانه “زن” شویم.