بچه ها خواهشا تا آخرش بخونین...
به سلامتی اونایی که خیلی تنهان ن اینکه نمیتونن با کسی باشن فقط نمیخوان با هر کسی
باشن....
سلامتی اونایی که از شدت دلتنگی رفتن تو کما.حرف میزنن-راه میرن-نفس میکشن اما هیچ حسی
ندارن...
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد...
سلامتی دختری که یه روز عاشق شد....
سلامتی پسری که به اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد...
سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت...
سلامتی عشق پاکشون...
بی توان ظلمی که شادی کردبامن غم نکرد!
گریه هایم یکذره ازاندوه هایم کم نکرد!
انقدر دنیای ماباهم تفاوت داشت که
خطبه های عقدهم مارا به هم محرم نکرد
رازدورافتادنم ازخویش راازکس نپرس
هیچکس ظلمی که من بر نفس خودکردم نکرد
نیست تاثیری درایما! لالها فهمیده اند
این که ده انگشت کار یک زبان راهم نکرد
نه هراس ازاتش دوزخ نه اسرار از بهشت
اخرش هم ادمی راهیچ چیزادم نکرد....!
her’s could fill them in.ks , they can deceive Don’t go for wealth , even that fades away Go for sum1 who makes u , smile becoz only a smile makes a dark day seem bright
.فاصله بین انگشتان برای این ایجاد شده است که انگشتان فرد دیگری آن فاصله را پر کند
جملات عاشقانه بیشتر در ادامه مطلب...
دل نوشته های عاشقانه دی ماه ۹۲
توی ادامه مطلب تعداد ۱۰ متن و دل نوشته زیبای عاشقانه قرار داره که در همه زمینه ها مثل دوست داشتن ، نفرت ، دلتنگی و… هست.
برای مشاهده تمام دل نوشته های عاشقانه جدید به ادامه مطلب بروید
حرف مراتنها از خودم بشنو..بگذار تمام کاغذها از حسودی بمیرند!
به ادامه بروید
داستان من و زندایی الهام .........
داستان برمیگرده به خیلی وقت پیش تر ازاینا،موقعی که من همش ۷ سالم بود و عزیز دردونه دایی محسن.اون زمان هر پنجشنبه دایی می اومد خونه ما و شب بند و بساط شامو برمیداشتیم و با پیکان آلبالویی دایی می زدیم بیرون ،بعد از شام دایی بازم بر میگشت خونه ما و تا نصفه های شب باهم شوخی میکردیم و خوش میگذروندیم،وسطای هفته هم که هرروز با دایی بودم و همیشه تو ماشین منو میذاشت تو بغلش و رانندگی میکرد،هنوز که هنوزه مزه بستنی هایی که برام میخرید زیر زبونم مونده و “جون دل دایی” که هروقت صداش میکردم ،بهم میگفت ،توگوشمه.اما از وقتی که اسم الهام تو خونه پیچید همه چی عوض شد،اولش دایی زیر بار نمیرفت ،اما مامانم هی ازش تعریف میکرد و میگفت بین همه همکاراش تکه
بقیه در ادامه مطلب
عشق حدیث نامشروع نفس پرستی نیست
عشق بدآموزی نیست
عشق واژه ی گران بهاست که فقط دلداه ارزش آن را داند، پس عشق را باید شناخت سپس سررشته کلام از او به میان آورد
من از عشق تو آفریده شده ام
من متولد چشمان قشنگ توام
من زاده احساس تشنه آلود توام
بی تو خسته ام
دل شکسته ام
مت اسیر دردم
بی تو هیچم هیچ
بگذار نباشم ...
باید از محشر گذشت
این لجنزاری که من دیدم سزای صخره هاست
گوهر روشن دل از کان جهانی دیگر است
عذر می خواهم پری
من نمی گنجم در آن چشمان تنگ
با دل من آسمان ها نیز تنگی می کنند
روی جنگل ها نمی آیم فرود
شاخه زلفی گو مباش
آب دریاها کفاف تشنه ی این درد نیست
بره هایت می دوند
جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو
یک شب مهتابی از این تنگنای
بر فراز کوهها پر می زنم
می گذارم می روم ناله ی خود می برم
درد سر کم می کنم
چشمهایی خیره می پاید مرا
غرش تمساح می آید به گوش
کبر فرعونی و سحر سامریست
دست موسی و محمد با من است
می روی ، وعده ی آنجا که با هم روز و شب را آشتیست
صبح چندان دور نیست...
شهریـار
رفتی؟؟ بسلامتـــــــــ ... فقط از کنار برو قاطیــ آدما نشیـــــ !!
.
.
.
به بعضیــــــــا باید گفت: عزیزم،تو رو پاهات نمی تونی وایسیـــــ.. چه برسه به حرفات!!
متن های بیشتر در ادامه ی مطلب
تعداد صفحات : 4
بعد از اینکه پست ها را خوندی یه لایک مشتی هم بزن ..... نظر هم بدی چیزی ازت کم نمیشه ها